شاید جای جرّ و بحث بیشتری نداشته باشد اما در ادامهی یا در رابطه با این نوشته باید چیزهای دیگری هم بگویم.
یکی از روشهای آدم بزرگها برای خفه کردن دیگران، ترفند تعلیق است. این کلمهی تعلیق خیلی نخنما شده است، کلمهی دیگری سراغ ندارید؟
خب! اینان وقتی می خواهند کسی را از پای در بیاورند، سعی میکنند طرف مقابل را در تعلیق نگهدارند. مثلا به راحتی مقادیر زیادی تهمت و توهین و اینگونه اقلام فرهنگی را به سوی قربانی پرتاب میکنند؛ و اگر هم طعمهی محترم در پی جواب دادن یا حتا دفاع کردن بر آمد، با گفتن عبارت مقدسهی «خفه شو!» جناب ایشان را دعوت به سکوت میکنند.
در بیشتر موارد شخص قربانی یا طعمهی محترم حتا نمیداند به دلیل کدام گناه نابخشودنیاش مورد خشم قرار گرفته است؛ یا اینکه نمیداند آدم بزرگ محترم به چه چیزی راضی میشود. فرض بر این است که طعمهی محترم نمیتواند یا شاید نمیخواهد در مواجهه با آقا یا خانم آدم بزرگ، تندی و خشانت به خرج دهد؛ بنابراین نمیتواند حتا نَفَس بکشد.
آدم بزرگهای محترم در اینگونه موارد سعی میکنند طعمهی مورد نظر را تا میتوانند له کنند و تجربه هم ثابت کرده که طعمههای محترم کاملا بازی میخورند و همهی زندگی خود را وقف به دست آوردن دل مهربان و دلسوز جناب یا سرکار آدم بزرگ میکنند.
و البته آدم بزرگ محترم قصدی ندارد جز اصلاح شدن و آدم شدن طعمه؛ که در بیشتر موارد این اتفاق میافتد و قربانی اصلاح میشود و به همهی خواستههای آدم بزرگ تن در میدهد و همه چیز به خیر و خوشی تمام میشود.
نکتهی خیلی مهم در اینگونه موارد این است که قربانی محترم پس از پایان بازی، حق ندارد به هیچ وجه از جناب آدم بزرگ بپرسد چرا فلان فحش و لگد و غیره را با پررویی و فضاحت تقدیم او کرده است. البته اگر بپرسد هم مشکلی پیش نمیآید؛ چون باز هم تجربه ثابت کرده که آقا یا خانم آدم بزرگ میگوید: «عزیزم! من که بد تو رو نمیخواستم. میخواستم متوجه اشتباه خودت بشی، که الحمدلله شدی.»
توجه! ممکن است ایستادگی در برابر آدم بزرگها و نبوسیدن انگشت پایشان، از دست رفتن آبرویتان را در پی داشته باشد. کارگران مشغول کارند.
مخاطب خاص این نوشته، به احتمال بیش از 90 درصد اینجا را تا حالا ندیده است؛ پس به گیرندههای خود دستکاری وارد نکنید!